برکات تفحص
در بحث تفحص، ما معتقد بودیم که تفحص ، جلوهای از توحید است. مشابه این مورد، موردی بود که شهید «محمودوند» نقل میکرد و میگفت ما که در فکه مشغول کار بودیم، روزی وسیله نقلیهمان در گل گیر کرد، هرچه هل دادیم ماشین بیرون نیامد. بیل ما که در طرف دیگری کار میکرد را آوردیم تا ماشین را بیرون بیاورد بیل به فاصله نزدیکی از ماشین رسیده بود که بچهها آمدند شوخی کنند و یک هل دیگر به ماشین دادند ماشین بیرون آمد بعد گفتند: پس بیل که تا اینجا آمده حالا یک قسمت را همینطوری بکند، این کار انجام شد و پیکر 5 شهید را پیدا کردند اینها همه قابل توصیف نیست.
در بعضی جاها ما احساس خطر میکردیم البته از جانب عوامل نفاق که در مناطقی تردد داشتند برای قطع ارتباط آنها مجبور بودیم در بعضی جاها کانالهایی حفر کنیم. در بعضی نقاط، کانالها را پر میکردیم، سکوهایی برای تانک ایجاد میکردیم، اینها برکات تفحص بود. ما سنگرهایی را ایجاد میکردیم و در بعضی مواقع سنگرهای عراقیها را تخریب میکردیم تا مورد سوء استفاده قرار نگیرد اینها کارهای جانبی تفحص بود.
جایی بود که میخواستیم کانالی حفر کنیم تا نفربر عبور نکند. نقطهای را انتخاب کردم ولی بعد احساس کردم باید جلوتر برویم و 700 متر جلوتر رفته و خواستیم کار کنیم. احساس کردم باید به نقطه اول باز گردیم. البته اینها تمام محاسباتی بود که من انجام میدادم، خلاصه به نقطه اول آمدیم. لازم به ذکر است که ما قبلاً آن منطقه را کار کرده بودیم و کار تفحص آنجا به پایان رسیده بود، وقتی نقطه اول را حفر کردیم پیکر سه شهید را پیدا کردیم.
در سه راه طلاییه کار تفحص تمام شده بود و 4 ـ 5 بار این جستجو انجام شده بود. شب در عالم خواب دیدم من و شهید حسین صابری و علیرضا غلامی در آن منطقه هستیم. فضا کاملاً نورانی است دیدم به ترتیب حسین صابری و علیرضا غلامی و سپس من به روی مین رفتیم. همانطور که گفتم کل فضا نورانی بود، اگر یادتان باشد، طرح ماه طرح در جستجوی نور بود باتوجه به همان داستانی که مادری فرزندش را از امام رضا(ع) طلب میکند و بعد درخواب خانهاش را نورانی میبیند، طرح ما، طرح در جستجوی نور بود.
وقتی
خواب دیدم آن فضا نورانی است گفتم حتماً آنجا شهید است، به نیروها گفتم جستجو کنید
باتوجه به اینکه نیروها خسته بودند. کار خسته کننده بود این کار انجام شد و 30 شهید
دیگر پیدا کردند . بعضاً 3 یا 4 ماه
شهید پیدا نمیشد و گاهی جنازه عراقی پیدا میکردیم که این خود اگر در اصل خوب نبود
ولی چون جنازه را میدادیم و شهید میگرفتیم دارای ارزش بود
راوی سردار باقرزاده