سروده سیدحمید برقعی برای امام حسن(ع)
زیر پایش خدا غزل می ریخت
غزلی را که از ازل می ریخت
آن امامی که تا سحر امشب
روی لب های من غزل می ریخت
شب شعر مرا چه شیرین کرد
بین هر واژه ای عسل می ریخت
آن که در جیب کودکان یتیم
قمر و زهره و زُحل می ریخت
آن کریمی که در پیالۀ دهر
هر چه می ریخت لم یَزل می ریخت
از همان کوچه ای که رد می شد
حُسن یوسف در آن محل می ریخت
تیغ خصمش ولی به وقت نبرد
رنگ از چهرۀ اجل می ریخت
شتر سرخ را به خون غلطاند
لرزه بر لشگر جمل می ریخت
آن امامی که روز عاشورا
از لب قاسمش عسل می ریخت
*****
روی لب هایتان دعا دیدیم
در نگاه تو ما خدا دیدیم
ای کریمی که پشت خانۀ تو
مُلک لاهوت را گدا دیدیم
به خدا لحظه لحظه لطف تو را
تک تک ما تمام ما دیدیم
ای مقامت در آسمان بهشت
روی دوش نبی تو را دیدیم
با تو ما در میان خوف و رجا
جبرِ در اختیار را دیدیم
صبر گاهی حماسۀ مرد است
پشت صلح تو کربلا دیدیم
در نگاه تو یاس را عمری
خسته در بین کوچه ها دیدیم
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۱ ساعت ۲:۳۷ ب.ظ توسط حسین
|